به حرف هاش گوش میدم 

و با تک تک کلماتی که از دهنش خارج میشد من رو یاد اون وقتایی که تمام این چیزا رو تجربه کردم می انداخت 

نمیگم که وضعیت ما دقیقا مثل هم هست اما یه وقتایی منم همین حس رو داشتم 

.

.

.

حالا من بودم که حرف میزدم و نمیدونم  چطور اون حرف ها به ذهنم میومدن 

انگار داشتم اونا رو به خودم میگفتم 

اره من داشتم تک تک حرفایی که یک روزی دیگران بهم گفته بودن رو به اون میگفتم ولی انگار داشتم اینا رو به خودم میفهموندم 

میخواستم بهش دلداری بدم 

میخواستم گریه کنم ولی گریه نکردم 

و در عوض خیلی جدی باهاش حرف زدم 

 

 

*نوشته شده در ۱۷ فوریه ۲۰۲۰*


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها